سلام صبحتون بخیر آقا هر صبح که من بخوام برم سر کار به این فکر میکنم که کاش یه شغل تو خونه داشتم مثلا یوتیوبر بودم :/ حداقل لازم نبود حتما اینقدر زود بیدار شم.حتی اصلا دلم میخواست خونه خودمون بودم تا سر ظهر میخوابیدم آخرش هم ناهارم آماده بود.درسته بیرون اومدن از نقطه امن خوبه و باعث پیشرفت میشه ولی خیلی چیزا رو از دست میده آدم.بخاطر همین اونایی که دلشون نمیخواد مهاجرت کنند رو درک میکنم.یه وقتایی زندگی یعنی همون لحظه های ساده معمولی پیش خانوادههمون بیرون رفتن های آخر شب با خواهرت همون فیلم دیدنای آخر هفته تون.همون بساط چایی و غیبت بعدازظهر ها رو تراسی که رو به دریاست.دلم برای خونه تنگ شده و میدونم هیچ جا خونه خود آدم نمیشه.برچسبها: یادداشت ها بخوانید, ...ادامه مطلب
امیر رفت.شقایق!پونه!نگار! همه رفتن. من هستم و خودم. فردا بلیط دارم. ساعت 9 و نیم شب. باید 2 بعدازظهر پروژه ارائه بدم و بعدش ظرف ها رو بشورم و وسایلم رو جمع و جور کنم. و بعد از 4 ماه و نیم برم خونه...دلتنگم.دلتنگ تر از همیشه , ...ادامه مطلب