خوشی

ساخت وبلاگ

سلام.

خوبید؟خوشید؟

من تو سه هفته اخیر تا تونستم خوش گذروندم و کمتر فکر کردم.نه که کلا فکر نکنم به آینده و زندگیم.اما کمتر...صبح ها تا ظهر خوابیده بودم تمام وقتم رو صرف دیدن سریال و رفتن تو گوشی و کار مورد علاقه م یعنی آشپزی و خونه داری و ... کردم.خرید رفتم.شب ها هم تا تونستم نوشیدنی خوردم و سیگار کشیدم.البته که همه موقت بود.مسافرت رفتم و خوش گذشت.تو راه سفر هم سریال دیدم حتی.از هیچ لحظه ای برای خوشی دست نکشیدم.

خیلی خوش گذشت...خیلی... اما دیگه تموم شد و این هفته باید سر کار برم:/

و همینطور برای امتحان بخونم.

واقعا کاش آدم پول مفت و باد آورده داشت و نیاز نبود کار کنه....بعضی وقت ها خانومای پیر رو میبینم در حال کار کردن هستن به خودم میگم عمرا تا این سن کار کنم.اما خدا رو چه دیدی....

هوا آفتابیه ولی سرده دیروز هم من سرما خوردم و کلا تو رخت خواب بودم خودمو بسته بودم به آویشن و آبلیمو عسل.اختتامیه خوبی بود برای روزای خوشی.

یه مدته تو فکرمه ورزش رو شروع کنم.حس خوبی بهم میده.میدونم که در توانم نیست شروع طوفانی داشته باشم و همه چیز رو باید کم کم وارد روتینم بکنم.

راستی مجتبی شکوری توی رود درباره ملاقات با سایه حرف زد...فکرم رو سخت مشغول کرد....شمام ببینید.

.

آیا من می‌دونم از زندگی چی میخوام؟ نه.

گاهی از این همه ندونستن درباره چیز هایی که دوست دارم احساس افسردگی میکنم.


برچسب‌ها: یادداشت ها

بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 23:25