آن شب 4

ساخت وبلاگ
بی حال شده بودم و داشتم میفتادم.دستام شل شده بود و نمیتونسنم حتی بشینم.فقط میخندیدم و ولو میشدم.اصلا دست خودم نبود.اخرش یکم بهتر شد و از سرم پرید و سعی کردم بخوابم.

ساعت 5 و نیم صبح وقتی بیدار شدم که دندونام بهم میخورد و داشتم از سرما میلرزیدم.خیلییی سرد بود اصلا با چند تا پتو هم گرم نمیشدم.سرم داشت از درد میترکید و میلرزیدم...امیر بهم یه ژلوفن داد و بخاری رو اخرین درجه برد.خیلی طول کشید تا بتونم با اون سر درد و سرما بخوابم.دندونام به حدی میخورد بهم که فکر میکردم دارن میشکنن...قرص ژلوفن باعث شد حالت تهوع بگیرم اما سر دردم خوب شدم و خوابیدم

بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 90 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 4:50