به هر حال منم انگار شیطون رفته باشه تو جلدم گفتم میخوام بخورم یکم
بعد اونم مقاومت میکرد که نه خوب نیست و شب امتحانته این چه کاریه.
از اون اصرار و از من انکار اخرشم مجبورش کردم بهم یکم بده بخورم فقط به زبونم بخوره ببینم چه طعمیه.
اونم ریخت یکم تو سر بطری دلستر.شاید یک سوم بطری هم نمیشد خوردمش و نشستم درس خوندن.
بعدشم رفتم دوش گرفتم شاید یه ساعت بعد هم م.س.ت شدم!!!برای اولین بار
بارون...برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 97