:|

امیر خودش رو گیر آورده.به معنای واقعی کلمه گیر آورده.یه  مدت تو فاز رفیق بازی و تفریحات سالم و نا سالم افتاده بود.از اونا اومد بیرون و یه مدت تو فاز اوضاع مملکت و اعتراض و ...

بعد افتاد تو فاز لباس خریدن.هی رفت بازار انتخاب کرد و هی خرید و خرید.الانم افتاده توفاز وای پول ندارم.وای پول ندارم:|

واقعا رفتاراش مناسب نیست.عوضش من هر روز و همیشه خونم و تا آخر شب سر درسمم و  اهمیتی نمیدم که حسابم خالیه.چون نیازی ندارم.جایی نمیرم و ارامش و سکوت اتاقم و خونه و درس خوندن و اخر شبا فیلم دیدن رو دوس دارم و اصلا نیازی ندارم هی دوستامو دعوت کنم  یا برم باهاشون کافی شاپو فلان .اخر هفته هامم با خانواده میرم ناهار جایی و تمام.نمیفهمم امیر چرا الان جای تمرکز کردن روی زبانش که براش به قیمت رفتن به سربازی تموم میشه داره هر روز فازای بیخود میگیره.من که دخترم اصلا الان تو این وضعیت دنبال لباس نیستم و واقعا زننده ترش اینجاست که پولش تموم میشه در نقش یه آدم بدبخت  فرو میره و کلا حرفای انرژی منفی و ناراحت کننده و ..میزنه.اصلا نمیفهممش.به هیچ وجه.الکی هم بهم میگه درس میخونم تا رو نروش نرم و نصیحتش نکنم.حتی مطمئنم یه کلمه هم درست درس نمیخونه.چرا باید یکی با خودش همچین کاری کنه.دلیلش چی میتونه باشه به جز بی عقلی؟

منو ببخش امیر که اینارو  اینجا میگم.ازت خشمگینم اما بیشتر این نوشته حقیقته.تو از هوش هیجانی بسیار کمی برخورداری و الویت هات رو گم کردی و نمیدونی چی چه زمانی مهم هست و چی نیست.

کاش بتونم بی تفاوت باشم و رفتارات رو عملکردم تاثیر منفی نزاره.