پاییز

ساخت وبلاگ

من این روزا مخلوط تمام احساسات عجیب و غریب پاییزی هستم.نگید که هنوز پاییز نیومده اینجا هوا عینهو پاییز شده. هودی می‌پوشم و سیگار میکشم و کیسه آب گرمم رو بغل میکنم جوراب جدید ساق بلند با دامن پشمی تنم میکنم سریال میبینم و نودل تند میخورم.اصلا انگار نه انگار امتحان دارم :l

خیلی این روتین قشنگه ها ولی این مغز من خیلی سر و صدا می‌کنه که پاشو برای امتحان بخون اینقدر از پنجره به بارون نگاه نکن. اینقدرحس غم نگیر ...اینقدر الکی حس تنهایی نیاد تو وجودت....آدم باش بشین برنامه ریزی کن درس بخون بلکه اینو پاس بشی...

ای مغز ساییدی مارو...اصلا چشم نداری ببینی تو حال خودمونیماااا.میرم درسه ره حذف میکنم نگی نگفتماااا. تا خود شب امتحان هم میشه حذف کرد.

.

آقا من چقدر بدم میاد دوستای صمیمی قدیمی م بهم پیام بدن ازم کاری بخوان انجام بدم بعد که انجام دادم بهم بگن مرسی عزیزم خیلی لطف کردی. انگار فحشه برام.انگار دلم میخواست جای تشکر بهم بگه چطوری الاغ نکبت؟ همه چیز خوبه؟

یعنی خیلی دلم میخواد بزنم همه رو جز دو سه نفری که مونده برام بزنم از همه جا بلاک کنم.نه چون دوستشون ندارم.برعکس.چون خیلی دوستشون دارم و این زیادی دوست داشتن گاهی بهم حس تنهایی بدی میده.... انگار تو خلوت و غربت خودم فقط دوستشون دارم و اونا حتی نمیدونن من زنده م یا مرده....وضع بدیه.....اما می‌دونم خیلیا تجربه ش میکنن..


برچسب‌ها: یادداشت ها

بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1402 ساعت: 19:05