امروز کل جاده ییلاق رو ترکوندیم با آهنگ مورد علاقه من.
ساعت زیادی تو جنگل بین درختان گذروندیم و حرف زدیم.ساعت زیادی هم تو جاده.
تا الان هم از وقتی رسیدم خونه داریم تلفنی حرف میزنیم.
خیلی روزای عجیب و غریب و جالبی هست.
امشب بهم گفت که باباش گفته که چرا من کانادا اپلای نکردم و اگه نگران هزینه هاشم بگو بهش که ما حمایتتون میکنیم نگرانش نباشه.
از همین الان حس احترام من به این مرد شکل گرفت.
....
نفرین به دانشگاه ها وقتی برام ایمیل میزنن و روزم رو خراب میکنن. نه راستش...هیچی نمیتونه روزم رو خراب کنه.حتی این استرس و دغدغه های ریز.
بارون...برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 95